عاشق
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ.
ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﺁﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﯾﺪ؟
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺁﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻥﺩﺳﺖ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯾﺪ؟
غمگین
رفیق اولی میخوره میگه به سلامتی این که من بمیرم و رفیقم به عشقش برسه،رفیق دومی میخوره میگه به سلامتی این که من بمیرم و رفیقم به عشقش برسه.
بعد دختره یه پیک میخوره میگه زهر تو این بود میخورم به سلامتی این که رفاقت این دو رفیق به هم نخوره...
تو فراموش کن......
من این ساده ها را بلد نیستم ..........
از گریه روی شانهی دیوار خستهام
از این همه صدا که بهرغم سکوت تو
در خاطرات مانده تلانبار خستهام
یا تو به این ادامهی مکتوم دلخوشی
یا من از این غیاب بهاجبار خستهام
از سطرهای اندک کم حرف پی ببر
که من از اینِ شکایتِ بسیار خستهام
مانند شعرهای قدیمی مرا بخوان:
"ای یار ای یگانهترین یار" خستهام
یاد حرفهای "پدر ژپتو" افتادم که میگفت:
پینوکیو !
... ...
چوبی بمان...
آدم ها سنگی اند...
دنیایشان قشنگ نیست
کاش
این که یکی عاشقت باشه یه چیزی،
اما این که عاشق کسی باشی که عاشقته یعنی همه چیز،
یعنی باقی دنیا هیچ . .
همین که لابلای کلماتم
نَفَس میکشی
راه میروی
در آغوشم میگیری
همین که پناه ِ واژه هایم شده ای
همین که سایه ات هست
همین که کلماتم از بی "تو"یی
یتیم نشده اند
کافیست برای یک عمر آرامش ؛
...
باش!
حتی همین قدر دور
حتی همین قدر دست نیافتنی......
نمیدانم
نمي دانم چه مي خواهم خدايا
به دنبال چه مي گردم شب و روز
چه مي جويد نگاه خسته من
چرا افسرده است اين قلب پر سوز
ز جمع آشنايان مي گريزم
به کنجي مي خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تيرگي ها
به بيمار دل خود مي دهم گوش
گريزانم از اين مردم که با من
به ظاهر همدم و يکرنگ هستند
ولي در باطن از فرط حقارت
به دامانم دو صد پيرايه بستند
از اين مردم، که تا شعرم شنيدند
برويم چون گلي خوشبو شکفتند
ولي آن دم که در خلوت نشستند
مرا ديوانه اي بد نام گفتند
دل من، اي ديوانه من
که مي سوزي ازين بيگانگي ها
مکن ديگر زدست غيرفرياد
خدا را، بس کن اين ديوانگي ها
صدایم کن
نفس های تو در گوشم کلامی عاشقانه ست
اگر ازبودن و ماندن بدون عشق دیگرم شادی
صدایم کن....دعوتم کن
به آغازی که من بی عشق میمیرم
اگر خوابم،اگر بیدار!
اگر هستم ، اگر هوشیار!
در آغوشت نگاهم دار!
اگر کویرم ، اگر گلزار!
اگر هیچم ، اگر بسیار!
صدایم کن...
در آغوشت نگاهم دار!
تولد
خاك را به بازي مي گيرد،
بغضش مي تركد.
های های می گرید.
می خواهد انسان بیافریند.
می آفریند.
این از گلِ ساخته شده،هبوط می کند.
می آید می نشیند در رحم از گلِ ساخته شده ی دیگری.
و اندکی آرامش...
چشمانش را باز می کند.
آي اي مخلوق اينجا زمين است...
صداي گريه اش را مي شنوي؟
مي داند كه پاي بر چه سرايي گذارده
باز گريه مي كند.
مي خواهد همان گلِ باشد، در دستان خدا....
...فردا مي گريم
ميلادم تسليت!
دستان خدا را مي خواهم...
....
گلهای قشنگ با حکم روزگار باید از این سرا رخت بر کنند
و ما را در تنهایی و غم خود رها سازند
ای کاش من به جای آن گل خوش بو بودم
و تو ای بهترینم
چه سخت لحظات بی تو بودن را سپری می کنم
هر لحظه که می گذرد احساس می کنم تنها و تنها تر می شوم
دیشب سوار بر پرستو های خیال در شب طوفانی دلم به یادت بودم
نمی دانم چرا قاصدکها خبری از تو برایم نمی آورند
ای گل آرزوهای من
بدان که هر جا باشی
جایت در دل من هرگز خالی نخواهد شد
تنهایی
لحظه ی اخر
بی تو این روزهای روشن واسه من تاریک و تاره
وقتی بی تو تک و تنهام زندگیم معنا نداره
از همون روزی که رفتی دل به هیچ کسی ندادم
فکر می کردم می رسی یه روز تو بی کسیم به دادم
گفتن لحظه آخر واسه من هنوز سئواله
دیدن دوباره تو فقط تو خواب و خیاله
لحظه های آخر تو، توی قلب من می مونه
هیشکی مثل من بلد نیست قدر چشماتو بدونه
رفتی و چشمای خیسم یادگاری از تو مونده
بی وفاییات هنوز هم تو رو از دلم نرونده
چشم به راه تو می مونم تا که برگردی دوباره
می ترسم وقتی که نیستی دل من طاقت نیاره
رفتی اما خاطراتت توی قلب من می مونه
هیشکی مثل تو بلد نیست دلمو بسوزونه
تا وقتی که زنده هستم چشم به راه تو می مونم
تو دیگه رفتی که رفتی نمیای پیشم می دونم
اما هر کجا که هستی منو تو دلت نگهدار
با چشمای خیس و گریون من می گم خدانگهدار . . .
وقتی میشینم یه گوشه.....
وقتي ميشينم يه گوشه خاطره ها دور و ورم
به سادگيم مي خندمو مي گم چي اومد به سرمღ
ღ يادم مياد روزي كه تو پرنده خسته ي بودي
بال و پرت شكسته بود چشم از دنيا بسته بودي ღ
ღ گرفتمت ابت دادم... نونت دادم...خوابت دادم
چه شب هايي بيدار بودم با ارمش نازت دادمღ
ღ روزها يكي يكي گذشت تا كه جوني گرفتي تو
چشمات دوباره واشدن روزات شدن يه روز نوღ
ღ بالا تو باز كردي برام پرواز كردي تو اسمون
اما غافل از اين كه تو نامردي و نامهربون ღ
ღ غافل از اينكه تو بال و پرت باز بشه
با كمك دست هاي من خوشي هات اغاز بشه ღ
ღ ديگه منو نميشناسي مبشكني جفت دستامو
برام يه ديواري ميشي مي خواي ببندي فرداموღ
ღ خودم بهت بال دادم اوج بگيري يارم بشي
ديدم كه گربه صفتي داري گل خارم مي شيღ
ღ همان طوري كه بالت دادم ...ابت دادم...خوابت دام
همان طوركه يارت بودم شب و به چشمات ندادم ღ
ღ حالا ديگه عوض شدم تاريكي به دلت مي دم
زهري كه تو ريختي برام مي ريزم به دلت ميرمღ
ღ من حرف اخرم اينه خدا وكيل دلمه
تو تنهايي و بي كسي خودش حل مشكلمه ღ
ღ ازش ميخوام خارت كنه از دنيا بي زارت كنه
مثل روزهاي اولت طلسم توي كارت كنه ღ
ღ دوباره تو خسته ميشي غريب و بي تاب ميشي
يه گوشه اي كز ميكني مي فهمي كه فريب ندي ღ
آرزوی دیدار
یادم میاد میگفتی برو خدانگهدار
نوشتی روی دیواربه آرزوی دیدار
رفتم تو راه رفتن دلم میگفتش نرو
نمی شنیدم انگارمن التماس دلو
رفتم باز اومدم اما ندیدم اونو
گفتن که دیر رسیدی داده به دنیا جونو
گفتم محال هرگزاون که منو دوست داره
قول داده بود که هیچوقت منو تنها نزاره
میگن که آرزومون افتاده به قیامت
من که ندارم اینقدر صبرای بی نهایت
به عشقه تو رودیوار منم واست نوشتم
به آرزوی دیدار منم خودم رو کشتم
منوببخش عزیزم که خیلی دیر رسیدم
زیر نوشته تو یه خط سرخ کشیدم
با قطره قطره اشک با ذره ذره خون
به آرزوی دیدارمنم دارم میدم جون
مال تو
شعری که جوشید از دلم اینبار باشد مال تو.
احساس شیرین دلی ، تبدار باشد مال تو.
از من بریدی بی سبب، من هم گذشتم از دلم .
پاینده باشی سهم این ، ایثار باشد مال تو.
باشد برو بی اعتنا ، تنها رهایم کن ولی ،
قلبی که مانده پشت این ، دیوار باشد مال تو.
چیزی ندارم من دگر، جز یک رمق جان در بدن .
حتی همین این یک رمق، صدبار باشد مال تو.
جز شعر چیز دیگری ، در چنته ام پیدا نشد.
قابل ندارد این غزل ، بردار باشد مال تو.
سکوت کن
رها کن این پرنده به اسمون پریده رو برو
رها کن این تولد به انتها رسیده رو برو
بزار به حال خسته خودم بمونم و برم
سکوت اخرینم و برات بخونم و برم
جواب گریه های این دل شکستمو نده
جواب هق هق دل به گل نشتمو نده
دلم تو شک موندنو پاهام رو ریل رفتنو
گناه این جدا شدن نه ازتو نه از منه
حالا که پیک عاشقانه های ما نمی پره
سکوت کن. سکوت کن
سکوت حرف اخر