گلهای قشنگ با حکم روزگار باید از این سرا رخت بر کنند


و ما را در تنهایی و غم خود رها سازند


ای کاش من به جای آن گل خوش بو بودم


و تو ای بهترینم


چه سخت لحظات بی تو بودن را سپری می کنم


هر لحظه که می گذرد احساس می کنم تنها و تنها تر می شوم


دیشب سوار بر پرستو های خیال در شب طوفانی دلم به یادت بودم


نمی دانم چرا قاصدکها خبری از تو برایم نمی آورند


ای گل آرزوهای من


بدان که هر جا باشی


جایت در دل من هرگز خالی نخواهد شد


چون تو فرمانروای دل من هستی