شبی از شبهای بی کسی
دیشب ساز در دست کنار قاب عکس تو روی ایوون خونه نشسته بودم. درد هایم را با سازم نجوا میکردم و صدای سازم تمام اطرافم را پر غم می کرد. آرام و بی صدا میسوختم و احتیاج دستهایم را در نبودن دستهای تو با قاب عکست بر طرف میکردم.
آرام اشکهایی که از چشمانم به روی گونه های تو میچکید را با نوازش پاک میکردم، موهای لطیفت را آرام و عاشقانه نوازش میکردم و از عطر نفست به جای هوا برای زنده ماندن استفاده میکردم.
اما چه سود؟ مرا در این رویای شبانه فقط قاب عکس تو یاری میکرد .
جای خودت همچون همیشه خالی بود. این بار دیگر به صدا آمدم، بلند بلند در غم نبودن تو میخواندم و میگریستم. سازم صدایش از من غمناک تر شده بود و با من هم نوایی میکرد.
آسمان گویا از من هم دلش بیشتر گرفته بود، برق چشمانش تمام اطرافم را برای چند لحظه روشن کرد ابتدا آرام و بعد بهاری تر از ابر بهار و اشکبار تر از چشمان اشکبار من، سیر گریست. آنقدر گریست که من دیگر اشک چشمان خودم را بر روی گونههای عکس تو گم کردم.
ولی همچنان با دستهایم گونه هایت را نوازش میکردم و اشکها را از روی آن پاک میکردم. موهایت دیگر زیر رگبار اشک کاملا خیس شده بود
ولی بازهم ؛
من بودم و سازم بود و
آسـمـان و قـاب عـکس
و رویـای بـا تـو بـودن...!
دیگر به خلوت لحظههایم عاشقانه قدم نمیگذاری، دیگر آمدنت در خیالم آنقدر گنگ است که نمیبینمت.
سنگینی نگاهت را مدتهاست که حس نکرده ام .
من مبهوت مانده ام که چگونه این همه زمان را صبوررانه گذرنده ای؟! من نگاه ملتمسم را در این واژه ها پر کرده ام که شاید ....
دیگر زبانم از گفتن جملات هراسیده است. و دستهایم بیش از هر زمان دیگر نام تو را قلم می زنند . و در این سایه سار خیال با زیباترین رنگها چشمهایت را به تصویر می کشم.
نگاهت را جادویی می کنم که شاید با دیدن تصویر چشمهایت جادو شوی .
تا به حال نوشته بودم ؟
به گمانم نه !
پس اینبار برایت می نویسم که :
دست نوشته هایت سر خوشی را به قلبم هدیه می کنند.
میخواهمت هنوز ؟؟؟
گاه چنان آشفته و گنگ می شوم که تردید در باورهایم ریشه می دواند
اما باز هم در آخرین لحظه تکرار می کنم که حتی اگر چشمانت بیگانه بنگرند.
میخوانمت هنوز ، حتی اگر دستانت مرا جستجو نکنند.
هیچ بارانی قادر نخواهد بود تو را از کوچه اندیشههایم بشوید.
و اینها برای یک عمر سرخوش بودن و شیدایی کردند کافی است.
به گمانم در ورای این کلمات می خواستم بگویم که :
دلتنگت شده ام به همین سادگی.
نمی بخشمت .... بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی .... نمی بخشمت .... بخاطر دلی که برایم شکستی .... بخاطر احساسی که برایم پر کردی .... نمی بخشمت.... بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی .... بخاطر نمکی که بر زخمم گذاردی .... ومی بخشمت که بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی .... هیچ وقت فراموشت نمی کنم