تقدیم با همه ی شکستهایم
مگر عشقی به جا مانده
در این سودای رسوایی
که فرجام جهان با عشق
درون یک بدن گاهی
فرار از زندگی شاید
بود پایان تنهایی
درون بستر مرگم
به دنبال عشق می گردم
چه حکمی است
نمی پرسم نمی دانم
چرا تا منظومه هیچ
خداحافظ نمی گویم
خداحافظ به درد هایم
خداحافظ به غمهایم
خداحافظ بدون هیچ حرفی
به این دنیا به این منظومه ی ...
در این سودای رسوایی
که فرجام جهان با عشق
درون یک بدن گاهی
فرار از زندگی شاید
بود پایان تنهایی
درون بستر مرگم
به دنبال عشق می گردم
چه حکمی است
نمی پرسم نمی دانم
چرا تا منظومه هیچ
خداحافظ نمی گویم
خداحافظ به درد هایم
خداحافظ به غمهایم
خداحافظ بدون هیچ حرفی
به این دنیا به این منظومه ی ...
+ نوشته شده در جمعه بیست و چهارم تیر ۱۳۹۰ ساعت ۷:۲۲ ب.ظ توسط ر-ا
|